بی + نهایت

...

من می میرم

يكشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۳:۳۳ ب.ظ

شبا که تو بستری دل گیرم شبای آخری دل سیرم بدون من بری می میرم می میرم می میرم

چه قدر خزونه چشات دل گیره دلم بهونه برات می گره خونه بدون صدات زندونه علی بدون نگات می میره

من می میرم اگه تو از کنارم بری اسرار نکن نمی تونم بزارم بری

اشک ما به پات میریزه خواهش بچه هات ناچیزه گونه ی بی خنده هات پاییزه پاییزه

بازم همه ی نفسات خونین بازم گوشه ی لبات خونین حسن دوباره پاهات تب کرده 

ببین چشای گلات خونین آروم بگیر حالا که کنج این بستری اسرار نکن نمی تونم بزارم بری

من می میرم اگه تو از کنارم بری اسرار نکن نمی تونم بزارم بری

دل نگو دلم بیرونه یه چیزی تو دلم می خونه داغ تو رو دلم می مونه می مونه

چرا خمیده تر از دیروزی چرا که برا حسنه ی می سوزی چرا با شهادت این شب پیرهن برای حسین می دوزی

گریه نکن داره می باره اشک حسین از حال نرو برای لبای خشک حسین



موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۱/۲۵
علی کربلایی

نظرات  (۱)

سلام علیکم

برادر اشعار به این زیبایی رو می رسوندی، می خوندیم این شبا.

خدا حفظت کنه.

پاسخ:
سلام
مگه شما مداح هستین؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی