شرح حدیث
روی عن علی بن محمد الهادی علیهالسّلام قال: اُذْکُرْ مَصْرَعَکَ بَینَ یدَیْ اَهْلِکَ وَلا طَبِیبَ یمْنَعُکَ وَلا حَبِیبَ ینْفَعُکَ (بحارالانوار جلد ۷۵ صفحه ۳۷۰)
روایت از امام هادی(ع) منقول است که حضرت فرمودند: «اُذْکُرْ مَصْرَعَکَ بَینَ یدَی اَهْلِکَ»؛ آن حالتی را که در پیشاروی خاندانت بر روی زمین افتادهای به یاد آور، «وَلا طَبِیبَ یمْنَعُکَ»؛ در حالی هستی که هیچ طبیبی نمیتواند مرگ را از تو دور کند، تمام اطبّای عالم را هم بیاورند، خبری نیست و نمیتوانند هیچ کاری برایت انجام دهند و دیگر کار تمام است. «وَلا حَبِیبَ ینْفَعُکَ»؛ و هیچ دوستی هم در آن حال نمیتواند به تو سود و نفعی برساند، رفقا و آنهایی که واقعاً خیلی دوستت دارند، برای تو هیچ کاری نمیتوانند بکنند.
روایت تمام شد، حالا چه باید کرد؟ چون دیگر هیچ پزشکی هم نیست که بتواند مرگ را از تو دور کند. «وَ لا حَبِیبَ ینْفَعُکَ»؛ هیچ دوستی هم نمیتواند به تو خدمتی کند و سودی برساند.
حالا چه کنیم؟ اینجا این نکته است که حضرت میفرمایند: بدان! کارَت به اینجا میرسد. همه ما کارمان به اینجا میرسد که هیچ طبیب و پزشکی نمیتواند مرگ را از ما دور کند و هیچ دوستی هم نمیتواند به ما نفعی برساند.
حالا آیا چیزی هست که آن موقع به درد ما بخورد و به ما حیات و زندگی ببخشد و ما را زنده کند، نه؟ من آیه قرآن میخوانم: «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ اُنْثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیوۀً طَیبَةً» (سوره نحل آیه ۹۷ )؛ هر کس عمل شایستهای انجام بدهد، چه مرد و چه زن و حال اینکه مؤمن باشد، ما به او یک زندگی گوارا میبخشیم و زندهاش میکنیم. اما چه حیاتی؟ «حَیوۀً طَیبَةً». پس آن موقع چه چیزی به درد ما میخورد؟ عمل صالح، ما را زنده میکند، امّا یک زندگی پاکیزه و گوارا.
بال کسی به اوج هوایت نمی رسد
حتی ملک به گرد دعایت نمی رسد
دسـتان آسمان به بلنـدای آسمان
بر خاک ریشه های عبایت نمی رسد
آقا بدون نور تو حتی فرشته هم
گمراه می شود به هـدایت نمی رسد
تو چهارمین علیِّ سریر ولایتی
درک زمین به فهم ولایت نمی رسد
فخر گدایی سر کویت همین بس است
صد پادشاه هم به گدایت نمی رسد
ما را غلام حضرت هادی نوشته اند
دیوانگان غیر ارادی نوشته اند
وقتی قرار شد که کمی سروری کنم
باید همیشه پای شما نوکری کنم
روی زمین که رد ونشان از شما کم است
باید نظر به نقطه ی بالاتری کنم
وقتی قرار شد به تو نزدیک تر شوم
باید که التماس به چشم تری کنم
بار رسالت غم تو روی دوش من
پس می توان به عشق تو پیغمبری کنم
با این گدایی تو همیشه امام عشق
باید به کل عالمیان سروری کنم
چون دل میان زلف کسی ساده گم شدم
شکر خدا اسیر امام دهم شدم
برخیز نگارا که بهار طرب آمد عید عجم و جشن نشاط عرب آمد از کثرت انوار یکی روز و شب آمد پایان جمادی شد و ماه رجب آمد ماهی که شود ملک جهان خُلد مُخلد از یمن قدوم دو علی و دو محمد بر اهل ولا عید مویّد شده امشب در جلوه رخ داور سرمد شده امشب لبخند عیان بر لب احمد شده امشب میلاد همایون محمد شده امشب در دامن خورشید، عیان قرص قمر شد فخر دو جهان سید سجاد پدر شد امشب صدف بحر ولایت گهری زاد یا دخت حسن فاطمه، زیبا پسری زاد در خانه ی خورشید ولایت قمری زاد یا بار دگر آمنه پیغامبری زاد