از افق های دور کسی می آید . . .
دوشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۲، ۰۲:۰۵ ب.ظ
از افق های دور کسی می آید . . .
با تبر ابراهیم
نفس عیسی
صلابت موسی
با رسالت رسول بر دوش
و ذوالفقار علی در دست
غربت حسن در دل
و خون حسین در رگ ,
چشمانم را ببین!
چشم انتظار است .
دلم را نظاره کن،
بیقرار است .
دستانم را بنگر،
چه مهیاست .
آنجا که کوه هم از پا می افتد،
من ایستاده ام .
از افق های دور کسی می آید ...
با دستانی پر
باز آ . . . !
که با آمدنت،
بهار ماندنی است . . .
۹۲/۰۴/۰۳