چطور زنده بماند؟ بعید می دانم! سحر به صبح رساند ! بعید می دانم! چگونه ماه بتابد به آن سیه چالی که قدر نور نداند بعید می دانم خدا کند تن زنجیر بسته را دشمن به کوچه ها نکشاند بعید می دانم خدا کند که به تعجیل، دخترش، خود را به دیدنش برساند بعید می دانم به جسم او ستم تازیانه ها ای کاش تُوَل تُوَل ننشاند بعید می دانم لبان تشنۀ او را دو قطره آب خنک خدا کند بچشاند بعید می دانم ز بس شکسته شده، با اشارۀ ابرو قنوت وتر بخواند؟ بعید می دانم به دست های شکسته قنوت ممکن نیست مگر به آه کشاند بعید می دانم رسد به بام اجابت، دعای خلصنی مگر دعا برهاند بعید می دانم مگر شود که اجل بی اجازۀ محبوب ز دوست جان بستاند بعید می دانم به یک اشاره، خودش را رضا کنار پدر مگر شود نرساند؟ بعید می دانم برای این همه غربت مگر شود هرگز؟... که شیعه قدر نداند بعید می دانم دعا لباس فرج را به یار، پوشاند مگر ز خویش براند، بعید می دانم
یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر (ع)
دیروز صبح با نوک شلاق پا شدم
پلکم به زخم رو زد و در خون طپید و رفت
از چند جا ضریح تنم متصل نبود
پهلوی هم مرا وسط تخته چید و رفت
اهالی جنوب لبنان، او را با نام مهندس حسام میشناختند
حاج حسن شاطری با نام " مهندس حسام خوشنویس" معروف بود، اما نه میان ایرانیان که بیشتر او را اهالی جنوب لبنان میشناختند، نه حتی شیعیان، مسیحیان این دیار هم حاج حسن را خوب میشناختند. وقتی برای بازسازی لبنان و خرابیهای به جایمانده از ددمنشیهای رژیم صهیونیستی، کمر همت بست، برایش شیعه و سنی تفاوت نداشت؛ از خانههای روستاهای شیعهنشین گرفته تا کلیساهای مسیحیان آن دیار، همه دست همت این سرباز سبکبال ولایت را دیده بودند که چگونه بیادعا مشغول آبادانی سرزمینشان است.
البته
فرماندهان ارشد رژیم صهیونیستی، او را بهتر میشناختند، هر زمان که در مرز
فلسطین اشغالی و لبنان چشمشان به "مسجد قدس" میافتاد که شبیه به
بیتالمقدس در دل "پارک بسیار زیبای ایرانیان" بنا شده است، داغشان تازه
میشد و همین بود که به دنبال انتقام از معمار آن بودند و چه ناجوانمردانه
حقد و کینه خود را به این "سردار سازندگی و آبادانی" نشان دادند.
"حاج
حسن" اگرچه سردار بود اما سر داد، نه در میدان جنگ که در کارزار سازندگی و
آبادانی؛ مدتها بود که ردای خدمترسانی به مظلومان لبنان را به تن کرده و
جای جای این دیار را با دستان پرتوان خود آباد کرده بود.
بیراه
نگفتهاند که شهادت لیاقت میخواهد و عجیب نیست که این سینهزن و میاندار
هیأت شیعیان بیروت و ندبهخوان جمعهها، با پهلوی زخمی به استقبال فاطمیه
رود.
نوشتن از "حاج حسن" برای کسانی که او را ندیده و نشناخته بودند
آسانتر است؛ وصفش را شنیده و قلمی میکنند؛ اما وصف حاج حسن ما را باید
از "سید حسن نصرالله" شنید. وی به مناسبت شهادت سردار شاطری گفت : "
خوشنویس (شاطری) نخستین شهیدی نیست که جمهوری اسلامی برای مقاومت در منطقه
اهدا میکند. به مردم و مقامات ایران به خاطر شهادت مهندس حسام خوشنویس
تسلیت میگوییم. شهید حسام خوشنویس تمام تلاش خود را برای بازسازی لبنان به
کار گرفته بود. "
راه شهید شاطری در کمک به مقاومت لبنان ادامه خواهد یافت
سردار شریف، مسئول روابط عمومی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میگوید: " آنچه مسلّم است، مزدوران رژیم صهیونیستی با انجام اقدامات جنایتکارانهای مانند بهشهادترساندن حسن شاطری سردار رشید اسلام، راه به جایی نخواهند برد. شهادت، مزد و پاداشی بود که سردار شاطری بعد از عمری مجاهدت و ممارست در راه خدا و احیای ارزشهای اسلامی و نیز خدمت به مردم مظلوم و مستضعف لبنان از خداوند تبارک و تعالی دریافت کرد و امیدواریم شفاعت ایشان در روز قیامت نصیب حال ما نیز بشود. راه شهید شاطری در کمک به مردم مظلوم لبنان قطعاً با جدیت و نشاط بیشتری ادامه خواهد یافت و دشمنان انقلاب و مقاومت اسلامی در دستیابی به اهداف شوم خود همچنان ناکام خواهند ماند. "
مردم لبنان بر خدمات شهید شاطری گواهی میدهند
"عدنان منصور" وزیر امور خارجه لبنان نیز با محکومکردن ترور ناجوانمردانه حاج حسن شاطری، تأکید کرد: " خدمات این شهید بزرگوار در ذهن لبنان و لبنانیها زنده و جاوید خواهد ماند. تروریستها، دستهایشان را به خون انسانی آلوده کردند که به کشورش و کشورهای برادر خدمت کرده بود. تروریستهایی که چنین شخصیتهای شریفی را به شهادت میرسانند بویی از اخلاق و انسانیت نبرده اند.
هیأت ایرانی بازسازی لبنان، تاکنون صدها طرح در بسیاری زمینهها
اعم از مذهبی، آموزشی، فرهنگی، توسعه و زیرساختها را در لبنان به سامان
رسانده است و مردم لبنان بر خدمات انساندوستانه این هیأت گواه هستند و آن
چه شهید شاطری برای لبنان انجام داد، پیوندهای دوستی و محبت را میان دو ملت
لبنان و ایران مستحکم تر کرد. ترور این سردار بزرگ به مثابه ضربه دشمن به
روابط مستحکم ایران و لبنان و نشانه نگرانی دشمنان از دوستی و محبت دو کشور
برادر است. "
بابا شهادتت مبارک
در پایان، هیچ چیز حماسیتر از دلنوشته دختر سردار شهید شاطری نیست.
" یگانه شاطری"، دختر سردار شهید شاطری در دلنوشتهای بر روی تابوت پدرش نوشت: «بابا شهادتت مبارک».
تابوت
سه رنگ سردار شهید شاطری بر روی دستان خیل عظیمی از مردم زادگاهش سمنان
بالا رفت و مراسم تشییع و وداع با این سردار رشید اسلام، بسیار باشکوه و با
حضور انبوهی از جمعیت دوستدار وی برگزار شد.
مردم سمنان بار دیگر
به خیابانها آمدند تا با مردی خداحافظی کنند که سالها دوری از وطن را
تحمّل کرد تا مردم کشور همسایه و مسلمان لبنان، اندکی در راحتی زندگی کنند.
تابوت مردی در سمنان «لا اله الا الله» را بر خود دید که پرچم سه رنگ روی آن از جاودانهشدن این پاسدار رشید اسلام حکایت داشت.
آنجا
که میخواندی دختر سردار شهید شاطری در دلنوشتهای بر روی تابوت پدرش
نگاشته بود: «بابا شهادتت مبارک»، اشک در چشمانت بیواسطه حلقه میزد.
آنجا که دختری برای پدر مینویسد: «بابا شهادتت مبارک، ما را هم شفاعت کن، افتخار ما بودی و هستی»
گفتنی است؛ سردار حسن شاطری روز سهشنبه 24 بهمن در مسیر دمشق به بیروت، بهدست مزدوران رژیم صهیونیستی به شهادت رسید.
پیکر این شهید پس از تشییع در تهران با انتقال به زادگاهش (سمنان) در گلزار شهدای این شهر به خاک سپرده شد.
امثال
شهید سردار حسن شاطری یا بهقول لبنانیها "مهندس حسام خوشنویس"، ثابت
کردهاند که خدمترسانی به انسانهایی که در سختی زندگی میکنند، مرز
نمیشناسد. بهخصوص اینکه موجب مقاومت هر چه بیشتر علیه صهیونیستهای غاصب
شده و نبرد علیه این رژیم را تداوم میبخشد.
شعری که لبنانی ها برای او گفتند:
با زخم ها فصل های عظیمی را نقاشی کردی
شهید در گذشتی ای حسام
و برای مردم کریم اهدا کردی
امام خامنه ای (مد ظله العالی):
خوشا به حال حسن،جوانیش در مسیر خدمت به دین و انقلاب و امام بود و در
پایان با نوشیدن شربت شهادت بهترین پایاتن را برای زندگی خود رقم زد.