بی + نهایت

...

۱۹ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۱فروردين

على (ع) از حضرت فاطمه (س) نقل کند که رسول خدا (ص) به من فرمود: اى فاطمه، هر کس بر تو صلوات فرستد خداوند او را خواهد بخشید و او را به من در هر جاى بهشت که باشم ملحق خواهد کرد. [ اربلى، کشف الغمه ۱/ ۴۷۲.]

در بیان گفتار و کردار حضرت فاطمه(س) مدعى آن نیستیم که استقصاء تام انجام شده و توانسته ایم تمام فرمایشات آن حضرت را گرد آوریم اما در عین حال در همین مختصر روایات، کلماتى را مى یابیم که بر مطالب عالیه و حکمت هاى ارزنده، مواعظ و اندرزهاى سازنده و شفا بخشى مشتمل است که بیمار ناتوان را شفا بخشیده و تشنه حقائق را سیراب مى سازد.بر این مطلب پوشیده نیست که خداوند تبارک و تعالی نظر ویژه ای نسبت به حضرت زهرا(س) داشته است و ایشان را از ارکان دنیا و ما فیها میداند.وحال آنکه در حق این بانوی مجلله که بزرگ بانوی جهانیان است چگونه ظلم و ستم روا داشته اند جای تأسف بسیاردارد.بیان فضائل و کرامات از زبان خود ایشان شنیدنی تر است:

 

شیخین (ابوبکر و عمر) را از خشم خود خبر مى دهد

فاطمه (س) به ابوبکر و عمر فرمود: آیا اگر حدیثى از رسول خدا برایتان بخوانم که آن را دانسته باشید به آن عمل مى کنید؟ گفتند: آرى، فرمود:رضایت فاطمه از رضایت و خشنودى من است و خشم فاطمه از خشم من است، هر کس فاطمه دخترم را دوست داشته باشد مرا دوست داشته است و هر کس فاطمه را خشنود سازد مرا خشنود ساخته، و هر کس فاطمه را به خشم درآورد مرا به خشم درآورده است؟.گفتند: آرى، این فرمایش را از حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم شنیده ایم.

فرمود: همانا من خداوند و ملائکه را گواه و شاهد مى گیرم که شما مرا به خشم درآورده و مرا از خود خشنود نساخته اید و هرگاه رسول خدا را ملاقات کنم از شما به آن حضرت شکایت خواهم کرد. [ ابن قتیبه، الامامه و السیاسه /۱۴ ط مصر.]

کلیپ تصویری-سه کاری که ابوبکر در هنگام مرگ آرزو کرد که ای کاش انجامش نمی داد

 

 

علم حضرت به آنچه که بوده و آنچه که خواهد بود(ما کان و ما یکون و ما هو کائن)

حارث بن قدامه از سلمان فارسى، از عمار یاسر روایت کند که گفت: آیا خبر شگفت آورى را به تو بگویم؟ گفتم: اى عمار، حدیث بگو براى من، گفت: بسیار خوب، دیدم على بن ابیطالب را که وارد شد بر حضرت فاطمه (س)، همینکه چشم حضرت زهراء به على (ع) افتاد صدا زد نزدیک بشو تا تو را از آنچه بوده و آنچه که هست و آنچه که تاکنون نبوده تا روز قیامت به تو خبر دهم، عمار گوید: دیدم که على (ع) عقب عقب قدم برداشته و برمى گردد من نیز با رجوع حضرت برگشتم تا اینکه بر حضرت رسول(ص) وارد شد، حضرت فرمود: اى ابوالحسن جلو بیا، على (ع) جلو رفت بعد از آنکه مجلس از اغیار خالى شد، فرمود: آیا تو قضیه را به من مى گویى یا من به تو بگویم؟ گفت: اى رسول خدا شنیدن از شما بهتر است، فرمود گویا تو را مى بینم که بر فاطمه وارد شدى و این چنین و چنان به تو گفت و تو برگشتى على (ع) گفت: یا رسول الله آیا نور فاطمه نیز از نور ما است؟ حضرت فرمود: آیا نمى دانى که این چنین است؟ على به خاطر سپاس از خداوند سجده شکر بجا آورد.

عمار گوید: على (ع) از حضور رسول خدا (ص) مرخص شده و نزد حضرت زهراء (س) وارد شد من هم با آن حضرت وارد شدم، فاطمه (ع) فرمود: گویا تو نزد پدرم رفته و آن چه را که من به تو گفته بودم به حضرت گفتى؟ پاسخ داد: آرى، این چنین بود اى فاطمه، فرمود: ابوالحسن، بدان که خداوند متعال نور مرا آفرید و آن نور، خداى متعال را تسبیح و ستایش مى کرد بعد آن را در یکى از درختان بهشتى به ودیعت گذارد و آن درخت نورانى شد، هنگامى که پدرم به بهشت رفت خداوند به آن حضرت الهام کرد که قدرى از میوه آن درخت بچیند و آن را در دهان خود بچرخاند، حضرت آن کار را انجام داد، از آن طریق خداوند مرا در صلب پدرم قرار داد بعد به رحم خدیجه دختر خویلد منتقل شده و به زمین پاى گذاردم و من از آن نورم، آن چه که بوده و مى باشد و هنوز اتفاق نیافتاده مى دانم، اى ابوالحسن، مومن به نور خداوند مى نگرد و نگاه مى کند. [ عوالم المعارف، ۱۱/ ۶-،.]

 

قسمتی از مناظره حضرت زهرا(س) وامیرالمومنین(ع) درحضور پیامبر(ص)

روایت شده که روزى على (ع) و همسرش حضرت زهراء (س) به صحرا رفته و به هنگام خوردن خرما با گفتن کلماتى با یکدیگر مزاح کردند، على (ع) فرمود: آى فاطمه، رسول خدا مرا بیشتر از تو دوست مى دارد. حضرت زهرا (س) گفت: از تو عجیب است، آیا مى شود رسول خدا (ص) تو را بیش از من دوست داشته باشد در حالى که من میوه دل او و عضوى از پیکرش و شاخه اى از شاخسارش مى باشم و غیر از من فرزندى ندارد؟!على (ع) فرمود: اى فاطمه اگر سخن مرا قبول ندارى بیا تا نزد پدرت حضرت رسول (ص) برویم.

سپس آندو با هم نزد پیامبر رفتند. حضرت فاطمه پیش دستى کرده و گفت: اى رسول خدا کدام یک از ما دو نفر نزد تو محبوبتریم، من یا على؟!

رسول خدا (ص) فرمود: تو به من محبوبترى و على از تو براى من عزیزتر است، به دنبال فرمایشات حضرت رسول، على(ع) گفت: آیا من به تو نگفتم که فرزند فاطمه با تقوایم، زهراء (س) فرمود: من نیز دختر خدیجه کبرایم، على گفت: من فرزند صفایم، فاطمه گفت: من دختر سدره المنتهى مى باشم، على گفت: من فخر کائناتم، فاطمه گفت: من دختر کسى هستم که بخدا نزدیک، و نزد آن آنچنان گرامى شد که گوئى به فاصله دو تیر کمان و یا نزدیکتر نسبت به پروردگارش قرار گرفت، على گفت: من پسر زنان پاکدامنم، فاطمه گفت: من دختر زنان شایسته و با ایمانم، على گفت: خدمتگزارم جبرئیل است، فاطمه گفت: خطبه خواننده ام در آسمان را حیل، و خدمتگزارم گروه هاى فرشتگان یکى بعد از دیگرى است، على گفت: من در جایگاه دور دست و بلند زاده شدم. فاطمه گفت: من هم در مقام والا و بلند مرتبه به ازدواج و همسرى در آمدم…

على گفت: شیعیان من از علم من مى نگارند، فاطمه گفت: ظرف دانش شیعیان من نیز از دریاى علمم لبریز مى شود، على گفت: من کسى هستم که خداوند اسم مرا از اسم خود مشتق ساخته، او عالى است و من علیم، فاطمه گفت: من نیز این چنینم، او فاطر است و من فاطمه، على گفت: من حیات عارفینم، فاطمه گفت: من راه رهائى را راهنمایم، على گفت: من بعد از رسول خدا بهترین آفریدگانم، فاطمه گفت: من نیز نیکوکار و پاکیزه ام… [ فضائل ابن شاذان / ۸۰- ۸۲.]

            آفریدند آفرینش را برایِ پنج تن                                     پس همه هستند خلق ماجرایِ پنج تن

                مثل جبرائیل تا عرش بالا می روم                                 آن زمان هایی که می افتم به پایِ پنج تن

          نذرِ اهل بیت، اهل بیت باید ذبح کرد                               بچه های ما فدای بچه هایِ پنج تن

           استجابت در قسم دادن به نام فاطمه ست                            پس بدون او نمی گیرد دعایِ پنج تن

               فاطمه در عین وحدت گاه کِثرَت می شود                           می رسد از جانب یک تن صدایِ پنج تن

           یک بدن که طاقت روح وسیعش را نداشت                           لاجرم تکثیر شد در جای جایِ پنج تن

            هم رضای پنج تن یعنی رضای فاطمه                               هم رضای فاطمه یعنی رضایِ پنج تن

         ما در این دنیا و آن دنیا یکی از این دوایم:                           یا غلام پنج تن یا که گدایِ پنج تن

                 شاعر-علی اکبر لطیفیان

حدیثى از صحیفه و دفتر مخصوص حضرت زهراء(س)

از ابن مسعود نقل شده که: مردى نزد حضرت فاطمه (س) آمده و گفت: اى دختر رسول خدا، آیا رسول خدا، نزد چیزى گذاشته که براى من تازگى داشته باشد؟ حضرت روى به کنیز خود فرمود و دستور داد که آن دستمال ابریشمى را بیاورد، او به دنبال دستمال هر چه گشت نتوانست آن را پیدا کند، حضرت فرمود: واى به حال تو، حتما آن را پیدا کن زیرا آن براى من به اندازه حسن و حسین ارزش دارد، کنیز آن را بعد از جستجوى فراوان پیدا کرد در حالیکه پر از گرد و غبار بود، در آن صحیفه از قول حضرت رسول (ص) چنین آمده بود:کسى که همسایه اش از شر او در امان نباشد از مومنین نخواهد بود، بنابراین هر کس به خداوند و روز قیامت معتقد است و به آن ایمان دارد همسایه اش را آزار ندهد کسى که به خداوند و روز رستاخیز ایمان دارد یا سخن نیکو بگوید و یا اصلا صحبت نکند، همانا خداوند انسان نیکوکار بردبار پاکدامن را دوست دارد و نسبت به زشتکارى بخیل، گداى سمج و پر رو کینه داشته و او را دشمن مى دارد همانا حیا از ایمان است و ایمان در بهشت است، فحش و ناسزاگوئى از پرروئى و بى حیائى است و آدم پررو و بى حیا در آتش خواهد بود. [ دلائل الامامه / ۱.]



علی کربلایی
۲۱فروردين

در واقع خیرخواهی ائمه (ع) در حق انسان ها همواره وجود داشته و همواره در حق بشر ایثار می کردند. نمونه ی این ایثار و خیر خواهی را می توان در عاشورای حسینی دید. در جایی که امام حسین(ع) خود و تمام خانواده اش را برای نجات بشریت قربانی می کند.

ائمه اطهار (ع) همواره به فکر امت بوده اند و زندگی خود را وقف مردم کرده اند به طریقی که امام صادق (ع) می فرمایند : “والله لانا ارحم بکم منکم بانفسکم ” به خدا قسم ما امامان از شما به خودتان مهربان تریم.

در واقع خیرخواهی ائمه (ع) در حق انسان ها همواره وجود داشته و همواره در حق بشر ایثار می کردند. نمونه ی این ایثار و خیر خواهی را می توان در عاشورای حسینی دید. در جایی که امام حسین(ع) خود و تمام خانواده اش را برای نجات بشریت قربانی می کند.

در جای دیگر امام صادق (ع) می فرمایند “والله ان الله اشد حبا لکم منا” به خدا قسم که خداوند شما(بندگان) را بیش از ما(ائمه)دوست دارد.

در تاریخ آمده است پیامبر اکرم(ص) مهریه ی حضرت فاطمه (س) را ۵۰۰ درهم تعیین کرده بودند. وقتی حضرت فاطمه این را می شنوند میفرمایند : “پدر جان فرق من با بقیه ی انسان در چیست؟ ” پیامبر (ص) از او می پرسد تو چه مهری مخواهی؟ در جواب می گوید: من از خدا شفاعت گنهکاران امت را می خواهم. حضرت محمد (ص) پرسیدند چگونه به این نتیجه رسیدی؟ایشان گفتند : دیدم قلب شما درگیر امتتان است وخواستم این دغدغه ی شما را بر طرف سازم.

در این موقع جبرئیل امین نازل شد و طاقه ای حریر از آسمان آوردند که بر روی آن نوشته شده بود: ” جعل الله مهر فاطمة الزهراء شفاعة المذنبین من أمة أبیها” به این معنا که خداوند مهر فاطمه سلام الله علیها را شفاعت امت پدرش قرار داد


۱- احقاق الحق، ج۱۰،ص ۳۶۷

علی کربلایی
۲۱فروردين

در آن شب، همه اش به کلمات مادرش _که در

گوشه ای از اتاق رو به طرف قبله کرده بود _ گوش

می داد. رکوع و سجود و قیام و قعود مادر

را در آن شب،که شب جمعه بود، تحت نظر داشت. با اینکه هنوز

کودک بود، مراقب بود ببیند مادرش که اینهمه دربارۀ

مردان و زنان مسلمان دعای خیر می کند و یک یک را

نام می برد و از خدای بزرگ برای هر یک از آنها سعادت

و رحمت  و خیر و برکت می خواهد، برای شخص خود از

خداوند چه چیزی مسالت می کند؟

امام حسن آن شب را تا صبح نخوابیده و مراقب

کار مادرش صدیقه مرضیه علیها السلام بود و همه اش

منتظر بود که ببیند مادرش دربارۀ خود چگونه دعا

می کند و از خداوند برای خود چگونه دعا می کند و از خداوند برای خود چه خیر و سعادتی

می خواهد؟

شب صبح شد و عبادت و دعا دربارۀ دیگران

گذشت و امام حسن حتی یک کلمه نشنید که مادرش

برای خود دعا کند. صبح به مادر گفت: ((مادرجان! چرا

من هر چه گوش کردم تو دربارۀ دیگران دعای خیر

کردی و دربارِۀ خودت یک کلمه دعا نکردی؟))

مادر مهربان جواب داد: ((پسرک عزیزم! اول

همسایه، بعد خانۀ خود.))

استاد شهید مطهری

علی کربلایی