بی + نهایت

...

به پای دل به شوق دیدن دلدار خواهم رفت

شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۱۸ ق.ظ


هوای جمکران تو دل مارا هوایی کرد

دلم را گنبد فیروزه ای رنگی طلایی کرد


من از شب‌های کوه خضر زیباتر نخواهم دید

از آنجا هم حرم هم جمکران را میتوان بوسید


اگر چه مردم دنیا سراسر دوستت دارند

ولیکن اهل قم یک جور دیگر دوستت دارند


خدا را شکر بین شهر ما از تو نشان پیداست

کمی از پشت بام خانه ی ما، جمکران پیداست


اگر هر جای دنیایم دلم در یک خیابان است

همیشه نیمه شعبان دلم در چهار مردان است


خیابانی که دل سرمست یوسف میشود در آن

و با اصرار هی شربت تعارف میشود در آن


به پای دل به شوق دیدن دلدار خواهم رفت

پیاده از حرم با گریه تا گلزار خواهم رفت


حرم...گلزار، احساس صفا تا مروه را دارد

و بالای سرم یک کعبه ی زیبا خدا دارد


منه بیچاره دنبال تو هستم، چاره من چیست؟

تو هستی در میان ما ولی توفیق دیدن نیست


و می‌دانم مرا که دل به تو بستم تو میبینی

اگر چه اهل پایین شهر قم هستم تو میبینی


و می‌دانم که حتمأ سر به ما هم میزنی آقا

تو حتی سر به جشن بچه‌ها هم میزنی آقا


چه می‌شد باز کودک می‌شدم با شور دلتنگی

دوباره کوچه را تزئین کنم با کاغذ رنگی


و می‌خواند تو را حتی نگاه بچه‌ها آقا

برای کودکان چشم بر راهت بیا آقا

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۳/۲۵
علی کربلایی

نظرات  (۱)

خب رسیدیم سر چهار راه مردان ...حالا کجا بیایم؟؟!!والا به غرعان!!آدرس بود اولش...
جدا از شوخی شعر زیبایی بود...به دل نشست...لــــــــــایک...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی