بی + نهایت

...

گوش به دعای مادر

چهارشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۳:۴۰ ب.ظ

در آن شب، همه اش به کلمات مادرش _که در

گوشه ای از اتاق رو به طرف قبله کرده بود _ گوش

می داد. رکوع و سجود و قیام و قعود مادر

را در آن شب،که شب جمعه بود، تحت نظر داشت. با اینکه هنوز

کودک بود، مراقب بود ببیند مادرش که اینهمه دربارۀ

مردان و زنان مسلمان دعای خیر می کند و یک یک را

نام می برد و از خدای بزرگ برای هر یک از آنها سعادت

و رحمت  و خیر و برکت می خواهد، برای شخص خود از

خداوند چه چیزی مسالت می کند؟

امام حسن آن شب را تا صبح نخوابیده و مراقب

کار مادرش صدیقه مرضیه علیها السلام بود و همه اش

منتظر بود که ببیند مادرش دربارۀ خود چگونه دعا

می کند و از خداوند برای خود چگونه دعا می کند و از خداوند برای خود چه خیر و سعادتی

می خواهد؟

شب صبح شد و عبادت و دعا دربارۀ دیگران

گذشت و امام حسن حتی یک کلمه نشنید که مادرش

برای خود دعا کند. صبح به مادر گفت: ((مادرجان! چرا

من هر چه گوش کردم تو دربارۀ دیگران دعای خیر

کردی و دربارِۀ خودت یک کلمه دعا نکردی؟))

مادر مهربان جواب داد: ((پسرک عزیزم! اول

همسایه، بعد خانۀ خود.))

استاد شهید مطهری

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۱/۲۱
علی کربلایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی